بادبادک نیوز3

ساخت وبلاگ

ختم صلوات دسته جمعی هدیه به پیامبر اعظم(ص)

با توجه به ساخت فیلم امریکایی- صهیونیستی موهن و اهانت به ساحت مقدس پیامبر اعظم تصمیم گرفتیم ختم صلوات دسته جمعی هدیه به پیامبر اعظم(ص) را در وبلاگ مان داشته باشیم.

لطفا در قسمت نظرات تعداد صلواتی که برای هدیه به پیامبر(ص) در نظر گرفته اید اعلام کنید.

صلوات

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 808 تاريخ : يکشنبه ساعت: 17:34

سوار تاکسیم میگم آقا نگه دارید، میگه پیاده میشی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام باد لاستیکا رو چک کنم!

رفتم دم مغازه به یارو میگم قرص پشه داری؟ میگه واسه کشتنش میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ برا سردردش میخوام!!!

رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم، یارو میپرسه نذریه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش!!!

کمرم درد می کنه یه پارچه بستم بهش. داداشم میگه کمرت درد می کنه؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ادای داداش کایکو رو در بیارم.


داریم 10 نفری بازی شبکه ای میکنیم. اومده میگه جدی حال میده؟

گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم.


تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه، یارو زده به شیشه میگه آقا شما هم می‌خوای گاز بزنی‌؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ من می‌خوام لیس بزنم !

رفتم بانک پول بگیرم. کارمنده میگه پول رو میبرین؟
گفتم
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام وایسم اینجا هر کس رقصید بریزم رو سرش شاباش بدم.

رفیقم شمارمو می خواست، گفتم: یادداشت کن 0932
گفت : تالیا داری؟
گفتم
پـَـَـ نــه پـَـَــــ همراه اول شماره خالی نداشت بهم تو تالیا خط داد

رفتیم غار علیصدر، به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه؟!
گفتم
پـَـَـ نــه پـَـَــــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکونت دارن فعلا!!!


با دوستم سه ساعت تو صف نونوایی وایساده بودیم صف 40 متری نوبتم شده. یارو میگه نون می خوای ؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ تا الان قطار بازی می کردیم واگن آخرم بودیم

رفتم نوشابه بخرم به یارو میگم اینکه تاریخش مال دو سال پیشه. میگه : یعنی فاسد شده ؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ مونده جا افتاده

دارم از گرما میمیرم، خودمو مثله چی دارم باد میزنم. بابام میاد میگه چیه ؟ گرمته ؟؟؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم حداکثر سرعت چرخش مچم رو امتحان میکنم

تو دستشویی به خواهرم میگم آفتابه رو میدی؟میگه میخوای خودتو بشوری؟
گفتم
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام آبش کنم بذارم تو یخچال

به یارو راننده میگم. آقا اگه میشه یكم سریعتر. الان هواپیما میپره…
میگه، به سلامتی مسافرین؟…
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ فندك هواپیما دیشب دستم جامونده، میرم بدم به رانندش

رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه

رفیقم میگه اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 747 تاريخ : جمعه ساعت: 14:43

شاید این جمله را به همراه شکایت و غرغر از اطرافیان خود شنیده باشید! و بعد هم با آب و تاب توضیح می دهند که:«پدر و مادر و خانواده ام چنین هستند؟!» ، « دوستان نامرد بیچاره ام کردند»، « از نظر اقتصادی هم شانس نیاوردم!؟»، « در کنکور هم بدشانسی آوردم چون سئوالات امسال خیلی سخت بود» ، « از بدشانسی ، همسر خودخواه نصیب ما شده!» ،« بچه هایم هم که گلی به سرم نزدند؟!» ،« در محیط کار هم ، مدیر تبعیض قائل میشه و …!!» و هزارو یک بهانه دیگر.

اگر چه تقصیر را به گردن همه انداختن، برای لحظاتی به ما آرامش کاذب می دهد ، ولی قدرت تغییر وضعیت و تغییر سرنوشت را نیز از ما می گیرد.

اینکه همه قدرتها را از خود بگیریم و به محیط و دیگران بدهیم؛ نشان می دهد که بی مسئولیتی و فرار از مسئولیت را به عنوان شیوه اصلی زندگی خود انتخاب کرده ایم. ما نیاز داریم که مسئولیت پذیر شویم. تا وقتی که بدقولی خود را گردن ترافیک می اندازیم، تا هنگامی که تنبلی و شکست برنامه مان را گردن روزگار و سرنوشت می اندازیم، نیاز به تغییر خودمان و قبول مسئولیت را از خود سلب می کنیم. یادمان باشد ممکن است سیل بیاید، ولی این اراده ماست که ما را بر می انگیزد تا از جلوی آن کنار برویم، یا در برابر آن سدی ایجاد کنیم و تدبیری بیندیشیم. ولی اگر جلوی سیل دراز کشیدیم و منتظر شانس باشیم، حتما بدشانس ترین خواهیم بود.

وقتی ما احساس كنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذاریم . فكر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود كه ما را به سمت خوش شانسی هدایت كند .

همه چیز در این دنیا از انرژی ساخته شده است . چون طبق نظریه نیوتون جهان از ماده + انرژی ساخته شده است كه دیدیم كه اخیرا كشف شده است كه ماده نیز از انرژی ساخته شده است .افكار ما و خاطرات و ذهن ما ماده ای هستند با انرژی و فركانس بسیار بالا بخاطر همین غیر قابل دیدن هستند . اما می بینیم كه قابل درك هستند .خیلی وقتها وقتی به چیزی كه معتقد هستیم به سرمان می آید مثلا معتقدیم كه بعد از هر خنده گریه هست . این باعث می شود كه ناخودآگاه ما انرژی هایی از خود ساطع كند كه در جهان هستی تاثیر گذار باشد . ناخودآگاه دوست دارد ما را به سمتی ببرد كه ما معتقد به آن هستیم بنابر این ما را به سمت گریه كردن می كشاند .

و ما در تمام لحظات بدون اینكه خودمان بدانیم به سمت گریه كردن سوق پیدا می كنیم كه در نهایت علت آنرا پیدا می كنیم (نا خودآگاه آنرا پیدا می كند ) و گریه می كنیم . انرژی افكار ما در محیط پخش می شود و روی همه چیز تاثیر می گذارد . احتمالا حتما برای شما پیش آمده كه از محل و یا مكانی متنفر باشید و دوست نداشته باشید كه به آنجا بروید این مسئله دقیقا به خاطر وجود انرژی های منفی موجود در آنجا است كه روی شما تاثیر گذاشته و شما به صورت ناخودآگاه از آنجا فراری می شوید . و هزاران پدیده دیگر كه علت همه آنها انرژی است . در مورد شانس هم همینطور است :
کلید موفقیت

وقتی ما احساس كنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذاریم . فكر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود كه ما را به سمت خوش شانسی هدایت كند . و همین طور هم بدشانسی هر انسانی كه معتقد است بسیار بد شانس است همیشه بدشانسی می آورد . بین افرادی كه می شناسیم خیلی ها را می بینیم كه به بدشانسی خود معتقد هستند و همچنان بد شانسی می آورند . بهتر است از این به بعد فكر كنیم خوش شانسیم .

برای اینکه کمتر از دست این بدشانسی فرضی رنج بکشید بهتر است در مقابله با مسائل ، طبق الگوی حل مسئله زیر عمل نمائید:

1 – مشکلات خود را دقیق تعریف کنید، و از نظر اولویت ، یکی که مهمترین است را مشخص کنید.

2 – تمام راههایی را که در جهت حل مشکل به فکرتان می آید یادداشت نمائید.

3 – با دوستان ، آشنایان، و متخصصین ( کسانی که اولا تجربه و علم دارند، ثانیا مورد اعتماد و اطمینان هستند) مشورت کنید و راه حل های آنها را نیز یادداشت کنید.

لطفا موفقیت خود را با هدفتان ارزیابی نکنید. بلکه موفقیت خودرا با تلاشتون اندازه گیری کنید.

4 – میزان توانایی ها و امکانات خود و دیگرانی که حاضر هستند به شما کمک کنند را لیست کنید.

5 – محدودیت ها، ضعف ها و احتمال شکست هر یک از راههایی را که یادداشت کردید، جلوی آنها بنویسید.

6 – از بین همه راهها، راهی که با توجه به توان و امکانات شما ، بیشترین احتمال موفقیت ، بهترین راه دسترسی و کمترین معایب و مشکلات را دارد، انتخاب کنید.

7 – مراحل پیمودن این راه را مشخص کنید و زمان بندی لازم برای هر مرحله را در نظر بگیرید. همچنین اقداماتی را که در هر مرحله نیاز است که انجام دهید مشخص نموده و آماده انجام آن شوید.

8 – وقتی در مسیر حل مشکل خود، تلاش می کنید یا در پی هدفی هستید، بیشتر روی تلاش و مسیری که حرکت می کنید، تمرکز کنید و به خاطر پیمودن راه، خود را تشویق کنید. لطفا موفقیت خود را با هدفتان ارزیابی نکنید. بلکه موفقیت خودرا با تلاشتون اندازه گیری کنید. مثلا اگر برای آزمون کنکور مطالعه می کنید، میزان ساعات تلاش ، برنامه ریزی و پیوستگی زحمات شما قابل تقدیر است و باید خود را به میزان این تلاشها تقویت و تشویق کنید، نه با نتیجه کنکور و رتبه قبولی خود در کنکور.

9 – در راه موفقیت، مرتبا میزان پیشرفت برنامه را بسنجید و نقاط ضعف آن را بر طرف کنید. انعطاف پذیری برنامه اگر در جهت انجام بهتر آن باشد، گام بلندی به سوی هدف خواهد بود.

اگر طبق فرایند حل مسئله عمل کنید، به زودی متوجه می شوید اکثر آن چیزی را که تحت عنوان شانس بد، تعبیر و تفسیر می کردید، همان تنبلی، بی برنامگی، عدم مشورت، عدم دقت، عدم تلاش، استمرار نداشتن، لذت طلبی افراطی و بلندپروازیهای شما بوده است.

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 827 تاريخ : جمعه ساعت: 14:37

- گوشیم زنگ زد رفتم برداشتم صحبتم که تموم شد مامانم گفت دوستته؟ گفتم پــــ نــه پــــ دشمنمه خواست قرار جنگ رو یاداوری کنه.

- رفتم تو کوچه دارم ماشین می شورم همسایه مون اومده میگه ااا ماشین می شوری پــــ نــه پــــ حوصله ام سر رفته دارم با ماشینم آب بازی می کنم.

- واسه ناهار یه ظرف پر ماکارونی دستمه، خواهرم میگه ماکارونیه؟ پــــ نــه پــــ یه مشت کرم آسکاریسه از نوع حلقوی اش، میخوام روشون آزمایش کنم!!!!!!!!

- داشتم برا رفیقم تعریف میکردم که رفته بودم کوه تا رسیدم بالا یه دفه یه عقربو دیدم که داره با سرعت میاد طرف من. یدفه رفیقم گفت تو چیکار کردی؟ کشتیش؟ گفتم پــــ نــه پــــ منم دویدم به سمتش و در آغوش گرفتمش و به اندازه سالهایی که ازش دور بودم ماچش کردم!!!

- رفیقم میگه چرا بچه ها به همه ی زن ها میگن خاله؟ پــــ نــه پــــ میخواستی بگن عمو!

- آیفون تصویری خونمون رو زدم. مامانم برداشته میگه سعید تویی؟ میگم پــــ نــه پــــ من مامور منکراتم لطفا درو باز کنید میخام بیام حجابتونو چک کنم.

- بالا سر قبر همسایمون وایسادیم داریم گریه میکنیم یدفه پسرش که خارج بوده خودشو رسونده به قبرستون میگه چی شده برا بابام گریه میکنید؟ مگه خاکش کردید؟ منم گفتم پــــ نــه پــــ بهش گفتیم با زبون آدمیزاد بیا برو تو قبر گوش نکرد که نکرد این که میبینی داریم گریه میکنیم مال اینه که به گریمون انداخت تا تونستیم چالش کنیم.

- تو محلمون خرما خیرات میکنم یارو میگه قبول باشه فوت کرده؟ میگم پــــ نــه پــــ قراره امشب بکشیمش.

- قبل از ماه رمضون زنگ زدم بهش می گم امسال تیم بدیم؟؟ میگه برای جام رمضان … میگم پــــ نــه پــــ برای جام ملتهای آمریکای شمالی و حوزه دریای کارائیپ!

- دویست تا پشه دستمو نیش زدن هر کدوم اندازه یه پرتغال باد کرده رفیقم میگه پشه زده؟
پـــ نه پـــ باده معده ام رو نگه داشتم زده زیر پوستم!

- زنگ زدم 110 میگم اینجا دعواشده، میگه الان؟ میگم پـــ نــه پــــــ پارسال بوده الان زنگ زدم خاطره اش رو تعریف کنم

- رفته بودیم سر ساختمون عموم ببینیم اوضاع چطور پیش میره(مثلا من مهندسم!!!) کارگره اومده میپرسه شما مهندسین؟ میگم پـــ نــه پــــــ از ساختمون خوشم اومده اومدم باهاش یه عکس دو نفره بندازم!

- رفتم نون بگیرم طرف میگه شما هم نون می خواید: پـــ نــه پــــــ اومدم با خط تولید آشنا بشم.

- داشتم درس زبان میخوندم با صدای بلند ننه جونم اومد گفت داری درس میخونی؟ گفتم پـــ نــه پــــــ دارم زبان حیوانات کار میکنم بتونم با مورچه ها صحبت کنم.

- دارم تو گوشیم چیز مینویسم دوستم میگه داری اس ام اس میدی؟ میگم پـــ نــه پــــــ دارم باکتریای روی دکمه هاشو میکشم!

- پیرزن سوار اتوبوس شده، پا شدم از جام! میگه بشینم یعنی؟! میگم : پـــ نــه پــــــ پا شدم با هم تانگو برقصیم تماشاچیا شاد شن!

- تو کلاس خودکارم نمینوشت داشتم تندتند میکشیدمش روی کاغذ دوستم میپرسه خودکارت نمینویسه ؟ پـــ نــه پــــــ دارم نوار قلبمو روی کاغذ میکشم ببینم مشکلش چیه.

- به داداشم می گم تو آشپزخونه ای زیر کتری رو هم روشن کن، میگه می خوای چایی دم کنی؟ پـــ نــه پــــــ می خوام آشپرخونه رو بخار بگیره سونا راه بندازم

- رفتم دفاعیه دوستم، بغل دستیم میگه از پایان نامشون میخوان دفاع کنن؟ پـــ نــه پــــــ از مردم فلسطین در مقابل رژیم غاصب!

- ساعتمو بردم میگم آقا باطریش تموم شده یه باطری بندازین. میگه خوابیده؟؟ میگم پـــ نــه پـــــ خودشو زده به موش مردگی کاریش نداشته باشیم!!

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 800 تاريخ : جمعه ساعت: 13:45

این داستان عجیب زنی ساکن منچستر انگلیس است که در شبی در سال 2008 در سن 34 سالگی همانند همیشه خوابید اما صبح زمانی که بیدار شد فکر کرد 15 ساله است!
صبح یک روز سال 2008 “ناومی جاکوبس” از خواب بیدار شد و آماده رفتن به مدرسه شد اما از طبقه پایین همانند همیشه عطر خوش صبحانه را احساس نکرد.

همه جا ساکت بود و فهمید که در خانه خودشان نیست. شب قبل را به یاد آورد که به خواهرش “سایمون” شب بخیر گفت و با فکر امتحان فردا چراغ را خاموش کرد و اکنون در تخت دیگری در اتاق دیگری در خانه دیگری بیدار شده بود و عکسهای یک پسر بچه 11 ساله ناشناس را روی میز عسلی کنار تخت می دید. به آینه نگاه کرد و خود را بزرگسال یافت.

زنی که 34 ساله خوابید و 15ساله بیدار شد! +عکس
15 ساله خوابیده و اکنون 34 ساله بیدار شده بود. اما در واقع 34 ساله خوابیده بود و با خاطرات 15 سالگی از خواب بیدار شده بود. درحالی که فراموش کرده بود یک پسر 11 ساله دارد که وی را “مامان” صدا می کرد!!

اکنون سه سال از آن روز عجیب گذشته است و “ناومی جاکوبس” به زندگی عادی خود بازگشته است. این زن از یک شکل بسیار نادر فراموشی آسیب دیده بود که وی را 17 سال به عقب برده و عقربه های ساعت زندگی اش را بر روی سال 1992 متوقف کرده بود.

سالی که هنوز در داونینگ استریت، “جان مژر”، جانشین مارگارت تاچر نخست وزیر بود، در کاخ سفید جورج بوش پدر آخرین روزهای ریاست جمهوری خود را می گذراند. تروریستها در ایرلند بمبگذاری کرده بودند و هنوز برجهای دوقلوی منهتن سر جایشان بود.
زنی که 34 ساله خوابید و 15ساله بیدار شد! +عکس
در دنیای “ناومی” نه گوگل بود نه فیس بوک، نه تلفنهای همراه و نه شوک دیجیتالی هزاره نو.
لئو، پسر این زن با یادآوری آن روز گفت: “مادرم را صدا کردم. به نظر می رسید که همسن خودم باشد.” این زن در این خصوص گفت: “در 15 سالگی فکر می کردم که در 34 سالگی دنیا را تکان خواهم داد. خودم را همیشه در سفر تصور می کردم، یک خبرنگار و یا نویسنده ای در میان هزاران ماجرا و یا پزشکی که برای درمان کودکان به آفریقا رفته است.

افقی از احتمالات بیکران را پیش روی خود می دیدم. از اینکه مثل مایکل جی. فاکس در فیلم سفر در زمان باشم خوشحال نبودم و نمی دانستم چه کسی هستم. کاری جز گریه کردن نبود. فقط می خواستم به زندگی دختری ام بازگردم.”

“فراموشی کلی گذرا ” (TGA ) نوعی از دست رفتن موقت توانایی به خاطر آوردن است که می تواند بین چند ساعت تا چند هفته به طول انجامد.

این آسیب با بسامد بیشتری بین افراد 56 تا 75 سال شایع است و در انگلیس از هر 100 هزار نفر 5 نفر به آن دچار می شوند. یکی از علل اصلی این نوع فراموشی، استرسهای شدید و حوادث دلخراش است. در این شرایط مغز برای دور شدن از بار سنگین موقعیت احساسی از مکانیزم دفاعی فراموشی موقت استفاده می کند و به خاطرات دورتر اعماق ذهن رجعت می کند.

ناومی رانندگی، اسامی اعضای خانواده و شماره تلفن دوستی که در آن روز سال 2008 از وی کمک خواست را به یاد می آورد. این کابوس 8 هفته به طول انجامید. جاکوبز افزود: “به نظر روانکاو، من می خواستم فراموش کنم چون از زندگی ام ناراضی بودم. سرانجام شروع کردم به قبول آینده و به این ترتیب خاطراتم دوباره بازگشتند.”

حاصل کابوس 8 هفته ای “ناومی جاکوبز” کتابی با عنوان “رویایم را بازیافتم” است که به تازگی منتشر شده است.

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 829 تاريخ : جمعه ساعت: 13:26

اولین بازی لیلا حاتمی در سینما در نقش یک پسر بود

لیلا حاتمی برای اولین بار سال ۱۳۶۲ با بازی در فیلم سینمایی «کمال‌الملک» به کارگردانی پدرش، وارد سینما شد. او در این فیلم نقش کودکی کمال‌الملک نقاش برجسته ایرانی را بازی می‌کرد. لیلا حاتمی در این فیلم ۱۱ ساله بود.

لیلا حاتمی در فیلم «کمال‌الملک» برای اولین بار سینما را در کنار بازیگرانی چون جمشید مشایخی، علی نصیریان، داوود رشیدی، محمدعلی کشاورز و عزت‌الله انتظامی تجربه کرد. او بعد از بازی در این فیلم، بعد از هفت سال دوری از سینما با «دلشدگان» مرحوم علی حاتمی به عرصه تصویر بازگشت.

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 810 تاريخ : پنجشنبه ساعت: 23:57

يك‌ زن‌ 64 ساله ترك‌ با به‌ دنيا اوردن‌ يك نوزاد پسر‌ در بيمارستاني‌ خصوصي‌ در استانبول‌ ، دومين‌ مادر مسن‌ جهان‌ شد‌.به‌ گزارش‌ خبرگزاري‌ فرانسه‌ ، بولنت‌ بريچيك‌ سخنگوي‌ بيمارستان‌ خصوصي‌ الماني‌ استانبول‌ دراين‌ باره‌ گفت‌ نوزادي‌ كه‌ اين‌ مادر به‌ دنيا اورده‌ ،‌ دو كيلو و هفتصد گرم‌ وزن‌ و 48 سانتي‌ متر قد دارد.‌ وي‌ افزود اين‌ نوزاد با عمل‌ سزارين‌ به‌ دنيا امده‌ و هم‌ اكنون‌ وضع جسماني‌ وي‌ كاملا سالم‌ است‌‌.يك‌ زن‌ 67 ساله‌ رومانيايي‌ سال‌ گذشته‌ نوزادي‌ دختر به‌ دنيا اورد و بدين‌ ترتيب‌ نام خود را به عنوان پيرترين مادر دنيا در كتاب ركوردهاي گينس به ثبت رسانيد.

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 761 تاريخ : پنجشنبه ساعت: 23:29

یک مادر انگلیسی آنقدر دختر هفت ساله‌اش را گرسنه نگهداشت تا مرد.به گزارش ایسنا، «آنجلا گوردون» ۳۶ ساله که به اتهام ارتکاب عمل غیرانسانی علیه دختر هفت ساله‌اش به ۱۵ سال حبس محکوم شده است، به دلیل عذاب وجدان دچار اضافه وزن ۱۱۴ کیلوگرمی شده و از مرگ دخترش به شدت ناراحت است.

بر اساس گزارش رسانه‌های انگلیس، دختر هفت ساله این زن که «خیرا اسحاق» نام داشت، به دلیل بی‌توجهی مادر و ناپدری‌اش و گرسنگی عمدی دچار سوء تغذیه شده و در زمان مرگ تنها ۱۵ کیلوگرم وزن داشت، در حالی که در منزلشان انواع غذاها یافت می‌شد.

 

مادری با گرسنگی دادن، ‌دختر هفت ساله‌اش را کشت! +عکس

منابع آگاه از قول این زن یادآور شدند که این دختر بچه به شدت به غذا خوردن علاقه داشته و حتی بیش از حد معمول موادغذایی مصرف می‌کرده است، به طوری که دوستان و اطرافیانش او را ترک کرده و علاقه‌ای به رفت و آمد با او نداشتند. مادر این کودک هم برای تنبیه وی او را از خوردن محروم کرده بود.

بر اساس گزارش روزنامه دیلی میل، «خیرا اسحاق» دختر بچه هفت ساله پیش از مرگش زیر دست این مادر و ناپدری‌اش «جنید ابوحمزه» بود و به شدت با چوب بامبو مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفت. علاوه بر این، این زوج دختر بچه هفت ساله را مجبور می کردند که ساعت‌ها با لباس خواب خارج از خانه بماند، بطوری که این کودک در زمان مرگ ۴۰ درصد از وزن بدنش را از دست داده بود.

بر اساس اعلام رسانه‌های انگلیس، ناپدری این دختر بچه از شیزوفرنی رنج می‌برد، به طوری که این دختر به همراه پنج کودک دیگر غذای خود را در ظرف مخصوص سگ‌ها و در طبقه بالای منزلشان در منطقه «هندز وورث» در «بیرمنگهام» صرف می‌کردند. هنگامی که از این مرد علت و انگیزه این کار پرسیده شد، وی تنها جواب داد که برای ادب کردن و تربیت درست به این کودکان گرسنگی می‌داده است،‌به طوری که وضعیت کودکان دیگر که هویتشان مشخص نشده است، نیز به شدت وخیم است و آنان بسیار لاغر هستند.

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 797 تاريخ : پنجشنبه ساعت: 23:27

عکس های جالب فتوشاپی

عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
عکس هایی خنده دار و ایجاد شده بوسیله فتوشاپ ، www.irannaz.com
بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 708 تاريخ : پنجشنبه ساعت: 20:56

رسانه‌هاي رسمي آمريكا اعلام كردند كه پزشكان، يك پيچ‌گوشتي 9 سانتيمتري را از بدن يك دختربچه دو ساله خارج كردند.

به گزارش (ايسنا)، براساس گزارش رسانه‌هاي رسمي آمريكا اين دختربچه دو ساله كه «شيلا مارتينز» نام دارد و در منطقه «آلاموسا» در ايالت كلورادو زندگي مي‌كند دور از چشم والدينش يك پيچ‌گوشتي 9 سانتيمتري را قورت داد.

والدين اين كودك دو ساله هم در اين‌باره به روزنامه ديلي‌ميل يادآور شد: پس از آن كه متوجه شديم دخترمان اين جسم آهني را قورت داده است بلافاصله او را به بيمارستان منتقل كرديم و پزشكان موفق شدند در يك عمل يك ساعته اين پيچ‌گوشتي را از داخل روده كوچك او بيرون بياورند.

به گزارش ايسنا، بر اساس اعلام رسانه‌هاي آمريكا اين كودك بسيار خوش‌شانس بود كه در پي قورت دادن اين پيچ‌گوشتي 9 سانتي‌تري جان خود را از دست نداد؛ چرا كه در يك مورد مشابه در سال 2008 ميلادي يك دختربچه هشت ساله با بلعيدن 10 آهن‌ربا و 20 گلوله فلزي جان باخت.

بادبادک نیوز3...
ما را در سایت بادبادک نیوز3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مدیر سایت qsa بازدید : 1035 تاريخ : پنجشنبه ساعت: 20:48

نويسندگان

آرشیو مطالب

نظر سنجی

نظر شما درباره ی این وبلاگ چیست؟

خبرنامه